بابِل در قرآن و روایات
دربارة معنی واژة بابل ، طبرسی آن را با «تَبَلْبَلَتِ الاَلْسُنُ» پیوند داده (ج 1، جزء 1، ص 395) می گوید که چون در آنجا برای نخستین بار، زبان یکسان مردم به پراکندگی دچار شد، شهر مزبور را بابل نام نهادند. اما این سخن به آیه یا
نویسنده : مصطفی حسینی طباطبایی
نام بابل یکبار در قرآن کریم (بقره : 102) آمده است : «واتَّبَعُوا مَا تَتْلواْالشّیاطینُ عَلی " مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ماکَفَرَ سُلَیْمانُ و لکِنَّ الشّیاطینَ کَفَروا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِحْرَو مَآاُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هاروُتَ و ماروتَ..». دربارة محل بابل ، میان مفسّران اختلاف وجود دارد. طبری (ج 1، ص 365) در این باره دو روایت آورده است ، یکی آنکه برخی بابل را بابِل دُنْباوند (دماوند)، و بعضی آن را بابل عراق می دانند که قول مشهور و درست همین است زیرا در بقره آیة 102، از روزگار پادشاهی سلیمان علیه السلام سخن رفته که کسانی در آن هنگام در بابل به مردم جادوگری می آموختند. روشن است که حوزة حکومت سلیمان علیه السلام و اطراف آن ، با بابلِ دماوند در شمال ایران ، مناسبتی نداشته و به شهر قدیمی بابل ـ در کنار فرات ـ نزدیکتر بوده است .
دربارة معنی واژة بابل ، طبرسی آن را با «تَبَلْبَلَتِ الاَلْسُنُ» پیوند داده (ج 1، جزء 1، ص 395) می گوید که چون در آنجا برای نخستین بار، زبان یکسان مردم به پراکندگی دچار شد، شهر مزبور را بابل نام نهادند. اما این سخن به آیه یا حدیثی مستند نیست و ظاهراً از سِفْرِ اوّل تورات (11:9) گرفته شده که می گوید: «از آن سبب آنجا را بابل نامیدند زیرا که خداوند لغت تمامی اهل جهان را مشوّش ساخت ...» اما آلوسی بغدادی رأی مفسّران گذشته را نپسندیده است و بابل را چنانکه ابوحیّان به تصریح آورده ، نامی غیرعربی می داند. اخفش ، بابل را نام رود بزرگی در یکی از زبانهای باستانی عجمی دانسته که به سبب نزدیکی فرات با آن ناحیه ، نام بابل را برآن سرزمین نهاده اند (ج 1، ص 342؛
برای ریشه شناسی بابل رجوع کنید به آمریکانا ، ذیل «بابل »). مفسّران قرآن به مناسبت آیة 26 از سورة نحل نیز نامی از «بابل » آورده اند و می گویند بنیانی که در آیة شریفه ذکر شده «برج بابل » است که نمرود پسر کنعان آن را بناکرد (زمخشری ، ج 2، ص 602).
هرتسفلد ( دایرة المعارف الاسلامیة ، ذیل «بابل »)، با استشهاد به آیة 103 از سورة بقره ، به چاهی در بابل اشاره می کند که دو فرشتة هاروت و ماروت تا روز رستخیز در آنجا زندانی شده اند؛ در حالیکه در این آیه کمترین اشاره ای براین معنا نشده است و به گفتة قزوینی (ص 304)، این شهرت عامیانه ای در میان مردم است (نه حقیقت قرآنی ).
درحدیث نبوی نیز از بابل یادشده است و به گفتة محدّثان اسلام ، هنگامی که امام علی علیه السلام به جنگ صفّین می رفت ، در وقت نمازعصر به سرزمین بابل رسید ولی در آنجا نماز نگزارد و گفت : «إِنَّ حبیبی صلّی اللّه علیه وآله و سلّم نَهانی أَنْ اُصَلِّیَ بِأَرضِ الْمَقبَرةِ و نَهانی أَنْ اُصَلّیَ بِبابِلَ فَإنَّها مَلْعُونَةٌ» (دوستم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مرا از اینکه در گورستان نمازگزارم نهی کرد و همچنین از نمازگزاردن در بابل بازداشت زیرا که سرزمینی نفرین شده است ؛ ابن کثیر، ج 1، ص 136). خطابی در اسناد این حدیث و حرام شمردن نمازگزاردن در بابل تردید کرده است (آلوسی ، ج 1، ص 342). با وجود این ، آثاری را که در این باره رسیده نمی توان بکلّی نادیده گرفت ؛ از جمله قول محدثان امامیه با روایتی از جُوَیْریة بن مسهر را که براساس آن ، امام علی علیه السلام در بازگشت از پیکار با خوارج بابل را سرزمینی نفرین شده نامید، زیرا سه بار در آن عذاب فرود آمده است و نخستین جایی است که در آن ، به بت پرستی پرداخته اند و برای هیچ پیامبر و وصیّ پیامبری روانیست که در آنجا نمازگزارد (حرّعاملی ، ج 3، ص 468ـ469). فقهای امامیّه هم نمازگزاردن در بابل را باطل نشمرده اند و آثار وارد شده را بر کراهت حمل کرده اند (نجفی ، ج 3، ص 442). نصربن مُزاحم در کتاب وقعة صفّین (ص 135) گزارش دیگری آورده که با روایت نخستین موافقت دارد و نشان می دهد که در خبر جویریة بن مسهر اشتباهی رخ داده است . هرتسفلد از این گونه روایات بدین نتیجه شگفت رسیده است که امام علی علیه السلام بابل را نفرین کرده است ( دائرة المعارف الاسلامیة ، ذیل «بابل »).
منابع تحقیق:
(23) علاوه بر قرآن و کتاب مقدس (عهد عتیق )؛
(24) محمودبن عبدالله آلوسی ، روح المعانی ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(25) ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم ، بیروت 1412؛
(26) محمدبن حسن حرّعاملی ، وسائل الشیعة ، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی ، بیروت 1403/1983؛
(27) دائرة المعارف الاسلامیة ، قاهره ( تاریخ مقدمه 1969 ) ، ذیل «بابل » (نوشتة هرتسفلد)؛
(28) محمودبن عمر زمخشری ، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(29) فضل بن حسن طبرسی ، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن ، بیروت 1380؛
(30) محمدبن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیرالقرآن ، بیروت 1400ـ1403/1980ـ 1983؛
(31) زکریابن محمد قزوینی ، آ ثارالبلاد و اخبارالعباد ، بیروت 1404/1984؛
(32) محمدحسن بن باقر نجفی ، جواهرالکلام ، بیروت 1412/1992؛
(33) نصربن مزاحم ، وقعة صفّین ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، قاهره 1382، چاپ افست قم 1404؛
(34) The Encyclopedia Americana , Danbury 1984.
منبع مقاله :
دانشنامه ی جهان اسلام، زیر نظر سید مصطفی میرسلیم، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی، نشر کتاب مرجع، چاپ سوم، 1386
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}